شناسهٔ خبر: 92844 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

سرمقاله رسالت:

درس‌هايی از ماجرای يمن برای روشنفکران ما

حمله به یمن

نماینده: اشاره ماجراي يمن، درس‌هايي براي روشنفکران ما دارد؛ کساني که در به خاطر سپردن پيشينه مداخلات آشکار اروپايي‌ها و آمريكايي‌ها در کشور ما، با ‏مشکل مواجه‌اند؛ از پرتغالي‌ها و غصب جزيره هرمز و کمپاني هند شرقي و تهاجم روسيه و ... تا کودتاي بيست و هشت مرداد و مشارکت بي‌پرده در جنگ ‏عراق عليه ايران. روشنفکران ما اکيداً دوست دارند تا با اين منابع تهديد ثابت کشور ما طي دويست سال اخير، طرح "رفاقت گرگ و ميش" بريزند. ‏

 

سخن از مفهوم "حاکميت ملي" است...‏

گفتگوي خبرگزاري فارس با آلن اير، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا، در مورد منطق متناقض ايالات متحده و متحدانش، در قبال مفهوم ‏‏"حاکميت ملي" در يمن و اوکراين، تمايز اين دو کشور، يکي در خاورميانه و ديگري در غرب اروپا را آشکار مي‌سازد و به خوبي نشان مي‌دهد که چرا ملل ‏غرب آسيا که در طول تاريخ از هوشمندترين مردم دنيا بوده‌اند، طي دويست سال اخير نتوانسته‌اند به سطح مطلوبي از توسعه دست يابند. ‏

در واقع، در اين گوشه از جهان، مفهوم "استقلال" ملت‌ها از دست رفته است، و هر گاه، آن‌ها به سمت يک حکمراني اتحاد ملي پيش مي‌روند، ‏نيروهايي از خارج براي استمرار آشفتگي سياسي و تضمين ثبات‌زدايي وارد عمل مي‌شوند. ‏

‏ قضيه

خبرگزاري فارس (خبر شماره ۱۳۹۴۰۲۱۶۰۰۰۸۶۵) از سخنگوي وزارت خارجه آمريكا پرسيده است: "در حالي که مسئله يمن، مسئله داخلي ‏بود، و رئيس‌جمهور هم استعفا داده بود، عربستان عليه اين کشور دست به اقدام نظامي زد. سئوال ما اين است که واشنگتن بر اساس چه مبناي قانوني و چه ‏مبنايي در حقوق بين‌الملل دست به حمايت از اين عمليات زده است؟ " در پاسخ، آلن اير گفت: "پاسخ من اين است که ما از حق و توانايي عربستان سعودي ‏براي دفاع از مرزهاي جنوبي‌اش و همين‌طور براي از بين بردن تسليحات سنگين و موشک‌ها که تهديدي براي امنيت عربستان سعودي هستند، حمايت ‏مي‌کنيم". خب؛ انگار نه انگار که اين همه مناطق مسکوني و زن و کودک طي اين مدت هدف قرار گرفته‌اند. ‏

در ادامه، خبرگزاري فارس پرسيد: "مي‌دانيد که وضعيت يمن از جهاتي به وضعيت اوکراين شباهت دارد. در هر دو کشور رئيس‌جمهور به دليل ‏اعتراضات داخلي کشور را ترک کردند و اتفاقاً رئيس‌جمهور يمن استعفا هم داده بود، اما آقاي يانوکوويچ استفعا هم نداده بود. واشنگتن در اوکراين از ‏آشوبگران دفاع کرد و دولت را فاقد مشروعيت خواند، اما در يمن درست نقطه مقابل، يعني طرف حکومت را گرفت و از دخالت خارجي در اين کشور ‏حمايت کرد، در حالي که در اوکراين روسيه را به دخالت خارجي متهم کرد. اين استاندارد دوگانه را چطور تفسير مي‌کنيد؟ " و آلن اير اين چنين، با استعمال ‏واژه مبهم "اقدامات ثبات‌زدا" از پاسخ طفره رفت: من اين فرض شما را قبول ندارم، يعني وضعيت آن‌ها فرق دارد و اوضاع يمن منحصر به فرد است.

از اين ‏نظر که عربستان به دليل اقدامات ثبات‌زدايي که صورت گرفت، مجبور شد تا کاري بکند".‏

‏ برهان

‏ تز ۱.‏

فضاي سياسي کشورهاي حوزه موسوم به خاور ميانه، از سال ۲۰۰۱، که تهاجم پيش‌دستانه ايالات متحده آمريكا به منطقه غرب آسيا، در واکنش به ‏رويدادهاي يازده سپتامبر آغاز شد، وارد شرايط به مراتب غير عادي‌تر از پيش گرديد؛ نحوي فضاي امنيتي و ريسک‌بار بر سراسر اين منطقه سايه افکند. با ‏تهاجم به عراق و آشفتگي در سوريه و پس از آن، ظهور داعش، که با ارعاب و توحش همراه بود، مناسبات اجتماعي در اين منطقه از حال عادي خارج شد، ‏و زنگ‌هاي خطر به صدا درآمد. اثرات ريسک بر ساختارهاي اجتماعي و تجربه روزمره، بسيار عميق است، و اين را هم بايد به عوامل ثابت توسعه‌نيافتگي در ‏اين بخش از جهان افزود. ‏

در واقع، رابطه‌اي هست ميان ريسک، انعطاف‌پذيري، مشارکت اجتماعي، و توسعه؛ به اين ترتيب که هر چه ميزان ريسک افزايش يابد، ‏انعطاف‌پذيري کاهش مي‌يابد، گرايش‌هاي انزواطلبانه فزوني مي‌گيرد، و مشارکت اجتماعي به رکود کشيده مي‌شود، و در نتيجه، توسعه کند مي‌گردد. در ‏عوض، يک گروه نخبه از افراد غير منتخب و غير پاسخگو، به جاي دانشمندان، رهبران کسب و کار و متخصصان حقوقي مسئول پيش برد امور کشور ‏مي‌شوند. اين وضع، جوي از سرخوردگي عمومي و استعداد براي ظهور مسائل مهم سياسي و اجتماعي، به بار مي‌آورد. ‏

نحوي تغيير اساسي در تصميم‌گيري‌هاي سياسي روي مي‌دهد، که حاصل آن، از حوزه‌هاي خلاق آموزشي و فرهنگي و تکنولوژيک و اقتصادي و ‏مدني فاصله گرفته، به مسائلي مانند توان نظامي و مهاجرت و امنيت و... معطوف مي‌گردد؛ و مقصر اين وضع، ممالک مداخله‌گري هستند که اينچنين، ‏دست خود را در
دست اندازي به ممالک فلک‌زده اين گوشه از جهان باز مي‌بينند. ‏

‏ تز ۲.‏

در يک جامعه ريسک‌بار، سرعت تغييرات سياسي و تکنيکي از شتاب واکنش دولت‌ها به مخاطرات معطوف به اجتماع بيشتر است، و دولت‌ها از ‏عکس‌العمل فعال باز مي‌مانند. اين به پيچيدگي عظيمي مربوط مي‌شود که دولت‌ها در جوامع مصيبت‌زده‌اي چون جوامع امروز غرب آسيا، با آن روبه‌رو ‏هستند. اين دولت‌ها مانند دولت‌هاي ايمن به دور از کانون‌هاي درگيري، فقط مأمور به "توسعه" نيستند، بلکه بايد مسائل امنيتي متعددي را در داخل و اطراف ‏خود حل و فصل کنند. مأموريت آن‌ها "توسعه" نيست، بلکه "مديريت بحران‌ها" ست. ‏

در جوامع ريسک‌بار، نخبگان و دانشمندان، به جاي پرداختن به "پيشرفت" در تکنولوژي‌هاي برتر، هسته‌اي و بيوشيميايي، به سمت مسائل نظامي و ‏امنيتي تمرکز مي‌يابند، و در اين جوامع، نحوي عقب‌ماندگي تکنيکي نيز مزيد بر دشواري‌ها مي‌شود، و تحليل و هدر رفت سرمايه‌ها و امکانات داخلي، در ‏کنار نحوي سرخوردگي اجتماعي ناشي از عقب‌ماندگي کشور، به نوبه خود، شرايط ريسک‌بار و امنيتي کشور را وخيم‌تر مي‌کند. در همين ارتباط، اين نکته ‏نيز اهميت دارد که در وضع ريسک‌بار، تصميمات، به جاي آن که از سوي مراجع تخصصي گرفته شود، توسط نهادهاي دفاعي و امنيتي اتخاذ مي‌شود. ‏

از همين جا، دشواري بعدي سر بر مي‌آورد که دولت‌ها در يک جامعه ريسک‌بار، بالاجبار، دست و پاي خود را از حل بسياري از مسائل جمع ‏مي‌کنند و آن‌ها را به نيروهاي بازار واگذار مي‌کنند. سپس، دولتي که ديگر، به نحو مؤثري نمي‌تواند خواسته‌هاي مردم را نمايندگي کند، دچار بحران ‏مقبوليت مي‌شود. بدين ترتيب، قاعده هرم جامعه ناراضي مي‌شود، اتحاديه‌هاي کارگري و گروه‌هاي قومي و محلي روياروي دولت مرکزي و يکديگر قرار ‏مي‌گيرند، و اين نيز، باز به نوبه خود، دولت‌ها را ناپايدار و فاقد پايگاه اجتماعي مي‌کند. ‏

‏ تز ۳.‏

يک وجه ديگر از مصائب ملل غرب آسيا، جهاني بودن مسائل اين منطقه است. اين منطقه، وسط چهار راه دنياست، و از اين قرار، از ديرباز، با ‏مسائل جهاني‌سازي بيگانه نبوده است، ولي امروز، با جهاني‌سازي مبادلات انرژي، اين منطقه با معضل دو چندان مواجه گرديده است. اين را قياس کنيد با ‏وضع کشورهاي
خواب آلود شمال اروپا که کسي کاري به کار آن‌ها ندارد و آن‌ها نيز مي‌توانند، با آرامش، برنامه‌هاي توسعه خود را در مدت طولاني ‏بي‌طرفي در مناقشات جهاني پيش ببرند. جالب آن که برخي از روشنفکران ما، آن کشورهاي خواب آلود را الگوي توسعه ما تلقي مي‌کنند، بدون آن که بر ‏تمايز فاحش موقعيت جغرافيايي کشور ما با آن‌ها توجهي بورزند. ‏

دولت‌ها در کشورهاي خاورميانه، نيک مي‌دانند که هر مسئله در درون کشورشان، ابعادي بزرگ‌تر از کشورشان دارند، و اين تصميم‌گيري را ‏براي آنان، دشوار و پر هزينه مي‌سازد. از اين قرار، اين دولت‌ها، به اين اشتباه هولناک نزديک مي‌شوند که روابط خود را با ملت خود کمرنگ و با ‏کشورهاي خارجي که به گمانشان مؤثرترند بيشتر سازند. آن‌ها مي‌کوشند تا تصميم‌گيري‌هاي خطير پارلمان و مردم خود را دور بزنند و در گرگ و ميش و ‏ابهام، تصميمات بزرگي را رقم بزنند. ‏

نتيجه سياسي اين وضع، فقدان يک جمهوريت فعال در تصميم‌گيري‌ها، و رفته رفته بي‌تفاوتي يا اعتراض مردم است، که اين، به نوبه خود، دولت‌ها ‏را بيشتر به سمت حمايت‌هاي بيروني سوق مي‌دهد و اين چرخه در خلأ بيشتر اتکاء به مردم خود را نشان مي‌دهد. اين چرخه مدام استمرار مي‌يابد (توأم با ‏اقتباس‌هايي از اولريک بک و گب مايتن).‏

نظر شما